چه مادرها که نور تو چراغ راهشان بوده/ چه فصلی در کتاب غیرت و ایثار وا کردی
تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۷۷۶۳۷۰
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری آنا، امروز با سالروز وفات حضرت ام البنین(س) است، به همین مناسبت شاعران سروده های خود را تقدیم مادری کردند که الگوی ادب و معرفت بود. در ادامه برخی از سروده شاعران منتشر می شود؛
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر سپرده بر صف آیینه دوباره آینه ای دیگردوباره داغ به روی داغ، دوباره درد به روی درد کبوتران بدون بال، کبوتران بدون پر
تمام مرثیه ها گفتند: به پای دست تو می افتند که در مقابل چشمانی، عطش گرفته و ناباور
زنی دو بازوی خونین را بلند کرده و می گوید دو دست ماه بنی هاشم، فدای زاده ی پیغمبر
زنی چنان که شجاعت را چو شیر داده به فرزندان به آستان تو آورده چهار شیر چنان حیدر
چهار شیر که می غرّند، چهار شیر که می جنگند چهار شیر که می آیند، چهار دسته گل پرپر
چهار دسته گل پرپر، چهار آینه ی دیگر ستاره اند؟ نه روشن تر، فرشته اند؟ نه، زیباتر زنی که داغ پسر دارد، دوباره داغ دگر دارد چه قدر خون به جگر دارد، زنی بدون پسر، مادر
«نغمه مستشارنظامی» چه بی قرار ولیکن قرار آورده خزان رسیده و با خود بهار آورده
دوباره شاخه، شکوفه به دامنش دارد دوباره باغ، گل بی شمار آورده
نگاه خانه نجیبانه دوستش دارد و شاهد است ادب را عیار آورده
زنان کوفه به هم می رسند و می گویند: چه غنچه های نجیببی به بار آورده
ببین چه بر سر او روزگار آورده به روی چهره ی ماهش غبار آورده
رسیده قافله ای از سفر، بیا بانو! که عطر علقمه را یادگار آورده
بشیر! با خبری از بهار پرپر من؟! بگو چه برسر آن کارزار آورده
برای صورت قبری که می کشد هر روز چهار شاخه گلِ بی مزار آورده رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل كردی معمای ادب را با همین ابیات حل كردی
رباعی گفتی و مصراعی از آن را تو ای بانو میان اهل عالم در وفا ضربالمثل كردی
فرستادی به قربانگاه اسماعیلهایت را همان كاری كه هاجر وعده كرد و تو عمل كردی
كشیدی با سرانگشتت به خاك مُرده، خطی چند تمام شهر یثرب را به خاك طف بدل كردی
خودش را در كنار مادرش حس كرد بغضش ناگهان وا شد خدا را شكر بودی زینب خود را بغل كردی
چه شیری دادهای شیران خود را كه شهادت را درون كامشان شیرینتر از شهد و عسل كردی رباعی تو بانو! گرچه تقطیع هجایی شد به تیغ اشك خود، اعرابشان را بیمحل كردی
«محسن رضوانی» خودت را از هرآنچه غیر عشق او رها کردی خودت را نذر او کردی و از عالم جدا کردی
به زهرا قول دادی خادم ایتام او باشی بلاگردانشان بودی به قول خود وفا کردی
برای پاسداری از حسینش بچههایت را فدا کردی، فدا کردی، فدا کردی، فدا کردی
بشیر از ماه تو گفت و تو از خورشید پرسیدی ادب را تربیت کردی، ولا را مبتلا کردی
علمدار عزای زینت دوش نبی بودی در آغوش مدینه خیمۀ ماتم به پا کردی
تو خاک تیره را با اشک چشمانت بها دادی تو خاک تیره را با اشک چشمانت طلا کردی نشستی روضه خواندی در دل تاریک قبرستان زمین مرده را با اشک خود دارالشفا کردی
شبیه فاطمه اشکت چراغ راه مردم شد برای گریه هرجا کربلایی دست و پا کردی
چه مادرها که نور تو چراغ راهشان بوده چه فصلی در کتاب غیرت و ایثار وا کردی
جهان را خیمۀ شیدایی اصحاب عاشورا جهان را مجلس مرثیۀ خون خدا کردی «سید محمدمهدی شفیعی» خدایی بوده از آغاز باورهای این خانه به مُهر مِهر حق بود از ازل سرهای این خانه
میان کوچه های معرفت چرخیدم و دیدم تمام واژه ها را چون کبوترهای این خانه
و ننشینند از این بام بر بامی دگر هرگز که جای دانه دُر بخشند اخترهای این خانه
پر از شوق اجابت در قنوت نور می سازد تمام شهر را الله اکبرهای این خانه
به روی غیرباید بسته باشد آری از آن رو که سوی آسمان وامی شود درهای این خانه
تمام پرده های بارگاه ستر و عفت را خدا بسته است با یک تار معجرهای این خانه
کدامین روضه را گویم که میخ و زهر و نی عمری به پهلو یا جگر رفته ست یا سرهای این خانه
ولی یک بار در راهی به جز راه رضای حق نشد دور ازغلاف صبرخنجرهای این خانه نبخشند از چه رو انگشتر وزیور فقیران را؟! که مهر وبخشش و لطف است زیورهای این خانه
امیرالمومنین استاد این خانه ست، جا دارد بخوانم تا ابد شعر از دلاورهای این خانه
گره در کار اگرداری توسل کن که واگردد گره های جهان با دست مادرهای این خانه
تمام حاجتم در شعر آیینی همین باشد که بنْویسند من راهم ز نوکرهای این خانه
«احمد رفیعی وردنجانی» شد علی تنها و بی غم خوار بعد از فاطمه بی کس و بی یار و بی دلدار بعد از فاطمه
هیچ کس مثل علی وابسته زهرا نبود زندگی شد سخت شد دشوار بعد از فاطمه
باچه رویی روی پا مانده است این در خدا با چه رویی خم نشد دیوار بعد از فاطمه
خون به هر جایی بپاشد خوب روشن می شود می درخشد بیشتر مسمار بعد از فاطمه رفت زهرا و علی یک شی زن از یار خواست تا شود آرام یک مقدار بعد از فاطمه
پس رسید ام الوقار ام الأدب ام البنین فاطمه تکرار شد تکرار بعد از فاطمه
گفت می خواهم شبیه همسرت باشم علی تا نبینی بیش از این آزار بعد از فاطمه
گفت هر لحظه مرا دیدی به یاد او بیفت گفت حتی لحظه ای صد بار بعد از فاطمه
چار قل هایش فدای سورهکوثر شدند بهبه این مادر به این ایثار بعد از فاطمه
روضه را سربسته می گویم خودت تکرار کن آه از بازار از بازار بعد از فاطمه «محمود یوسفی»
انتهای پیام/
.بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
منبع: آنا
کلیدواژه: حضرت ام البنین س شعر آئینی حضرت ابوالفضل العباس ع بعد از فاطمه چهار شیر فدا کردی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۷۶۳۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۳ رمان نوجوان تألیفی پیشنهاد خرید هادی خورشاهیان از نمایشگاه
هادی خورشاهیان، نویسنده و شاعر کودک و نوجوان به بهانه برگزاری رویداد بزرگ نمایشگاه کتاب تهران ۱۴۰۳ که بار دیگر علاقهمندان به کتاب را راهیِ مصلای امام خمینی (ره) میکند، سه رمان نوجوان «مأموریت فلامینگوها»، «همه سیبها زمین را دوست دارند» و «چشمهای فسفری» را برای خرید از نمایشگاه به نوجوانان پیشنهاد کرد.
«مأموریت فلامینگوها»
این کتاب به قلم طاهره مشایخ از سوی انتشارات چاپ و نشر بینالملل منتشر شده است. داستان این رمان نوجوان در زیستبوم شمالی کشور رقم میخورد و با محوریت چند نوجوان است که قرار است یک کار بزرگ بکنند. داستان دستهای از فلامینگوها را روایت میکند که میخواهند به خاطر یونس، خودشان را به رشت برسانند؛ آن هم درست زمانی که ویروس کرونا تازه وارد ایران شده و همهجا قرنطینه اعلام شده است. فلامینگوها کنار دریا جلسه میگذارند و یونس و امیر برای این مأموریت انتخاب میشوند. ضمنِ حوادث و ماجراهای داستان در دنیای پر از هیجان نوجوانی، نویسنده به معرفی و بیان قهرمانیهای میرزا کوچکخان، بزرگترین شخصیت مبارز گیلانی نیز میپردازد.
«همه سیبها زمین را دوست دارند»
این کتاب، رمان نوجوانی به قلم آویسا شرفی است که زیر نظر شورای طنز انتشارات مهتاب (واحد کودک و نوجوان انتشارات محراب قلم) تهیه و تولید شده است. داستان این اثر با این خبر شروع میشود که چند معلم غیبت داشته و به مدرسه نیامدهاند و کسی نمیداند چه اتفاقی برای آنها افتاده است.
«چشمهای فسفری»
این اثر را مهیندخت حسنیزاده نوشته و انتشارات قدیانی منتشر کرده است. در معرفی این اثر آمده است: خانهخرابه سالهاست جزء اصلی محله است. موقع آدرسدادن میگویند، «همان کوچهای که آخرش میرسد به خانهخرابه» ولی هیچکس نمیداند این خانه کی ساخته شده و صاحب اصلیاش کیست…. نادر بعد از اینکه پدرش را در درگیری با پلیس از دست میدهد همراه مادر و خواهر کوچکش به محلهای جدید نقل مکان میکنند؛ جایی که به قول مادر نادر به حد کافی از محله قبلی فاصله دارد و بچههایش میتوانند به دور از بدنامی پدر زندگی کنند.
به گزارش ایبنا: نمایشگاه کتاب تهران ۱۴۰۳ با شعار «بخوانیم و بسازیم» ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشتماه در مصلای امام خمینی (ره) برگزار خواهد شد.
منبع: خبرگزاری کتاب ایران